ღ ღmtwoღ ღ

[تصویر:  h0rws825bj35uh3dty1q.jpg]

 

من هنــوز درگیرِ گذشتـه ای ام .........
که نگذشــــــــــــــــــته ..........

+نوشته شده در شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,ساعت14:27توسط M2 | |

 

آدماي دلتنگ...
وقتايي که خيلي بهشون خوش ميگذره و ميخندن
يهو سرشون رو برميگردونن اونوری
يکم ثابت ميشن
 يواش يواش چشماشون پر اشک ميشه ..!

 

 

+نوشته شده در شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,ساعت14:25توسط M2 | |

 

بعضی روزها که به حد مرگ غمگینی یا حالت بد است،
وقتی از تو می پرسند چرا؟
دیده اید حال آدم بدتر می شود؟
چون نمی توانی توضیح بدهی چرا؟

چون هیچ دلیل محکمه پسندی برای این حد از بد بودن نداری... 

 

 

+نوشته شده در شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,ساعت14:22توسط M2 | |

 

سلامتی رفیقی که

رفت

ویه یادگاری هم ازخودش

نزاشت

که چشممون بهش

نیفته

غصه

بخوریم

 

 

+نوشته شده در شنبه 21 مرداد 1391برچسب:,ساعت8:42توسط M2 | |

 

دلتنگی پیچیده نیست

یک دل.......یک اسمان..............یک بغض 


و ارزوهایی ترک خورده


چیزی که من دارم ..... اری ..........دلتنگیست

+نوشته شده در شنبه 21 مرداد 1391برچسب:,ساعت8:40توسط M2 | |

خدایـــآا !
من اینجا دلــ ـمـ سخت معـــجزهــ میخواهــ ــد...!

امشب واسه منم دعاکنید!!!ممنون!!

+نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت13:20توسط M2 | |

کاش ميفهميدي سکوت... هميشه علامت رضايت نيست

گاهي سکوت يعني

اما...

يعني اگر...

يعني هزار و يک دليل

که دل ... مي ترسد بلند بگويد

 

 

 

 

قشنگ بود!!همین!!

 

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:,ساعت13:34توسط M2 | |

وقتــ‗__‗ــی گیــ‗__‗ــج میشــ‗__‗ــدم بـه کلــ‗__‗ــمات پنــ‗__‗ــاه میبــ‗__‗ــردم امــ‗__‗ــان از امــ‗__‗ــروز کــ‗__‗ــه کلمــ‗__‗ــات خودشــ‗__‗ــان هم گیــ‗_‗ــج شــ‗__‗ــده اند..

+نوشته شده در یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:,ساعت17:49توسط M2 | |

 اگر  باور داري خاطره ها مي مانند! اسوده خاطر باش كه هميشه میمانی

+نوشته شده در پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:,ساعت15:14توسط M2 | |

من نمیدونم چرااز هرچی که توش سه نقطه داشته باشه خوشم میاد!!میبینم بایدبزارم تووب!

 

به اندازه ی تمام سه نقطه های دنیا با تو حرف داشتم...!
اما
نقطه×

 

+نوشته شده در دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,ساعت11:58توسط M2 | |

دلمـ ، یڪ ڪوچهـ میخـواهد

بی بن بستــ ..

و یڪـ خـدا ڪ با هم ڪمی راه برویمـ .

+نوشته شده در دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,ساعت11:57توسط M2 | |

ایمــــان دارم کـه قشـنگـتـریـــن عـشــــــق ،

نگـاه مهربـان خـداونـــد به بندگانــش است ،

پـس مـن تـو را به همــان نگـاه می سپـــارم

... و می دانــــــم . . . .

تـا وقتــی کـه پشتـت به خــــدا گـرم است

تمــام هـراس هـای دنیـــا خنـــده دار است!

 

×هم ازین شعرخوشم اومد،هم برامخاطب خاص گذاشتم!×

+نوشته شده در دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,ساعت11:45توسط M2 | |

تو را برا ےتو دوستـــ دارمـــ

کودکے هایمــــ عاشقــــ تابــــ بازےبود...

تابــــ مے خورد و مےخندید

بزرگے هایمــــ همــــ تاب بازے را دوستــــ دارد...

هر از گاهےدستــــ بے تابے هایمــــ را مے گیرد و بهــــ تابــــ بازے مے برد!

نمے دانمــــ چهــــ رازے در میانــــ استــــ...

ولے همینــــ کهــــ بے تابے هایمــــ را بهــــ تابــــ مےسپارد

دیگر بے تابــــ نیستمــــ!

بزرگے هایمــــ تابــــ مے خورد و مے خندد...!

تو را برا ےتو دوستـــ دارمـــ

+نوشته شده در دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,ساعت11:41توسط M2 | |

 

گاهی اوقات می خندیم ،

 

 

 

به روزهای که گریه می کردیم !

 

گاهی گریه می کنیم ؛

 

 

 

به یاد روزهایی که می خندیدیم …!!!


+نوشته شده در یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:,ساعت23:44توسط M2 | |

رفتنـــ بهــانه نمیـــ خواهــد ؛

بهـانهــ های مانـدنـــ که تمـامـــ شــود

کــافـیستــ ــ ـ

+نوشته شده در یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:,ساعت23:34توسط M2 | |

 

 

یه لحظه هایی هست،که باید همه چیز رو رها کنی و بری ...

یه لحظه ای هست که از تشنگی داری میمیری،اما باید دستی که کاسه آبی به طرفت گرفته رو پس بزنی و بری ...

یه لحظه ای هست که داری از تنهایی میمیری، اما باید از کسی که با آغوش باز روبروت واستاده،دور بشی و بری ...

یه لحظه ای هست که ازدلتنگی داری دیوانه می شی، اما باید چشماتو ببندی و بری ...

یه لحظه ای هست که باید همه چیز رو به حال خودش بذاری و بدون نگاهی به پشت سر بری

یه لحظه ای هست که باید شمشیر و سپرت رو بذاری زمین و زخماتو برداری و بری ...

 

 


+نوشته شده در یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:,ساعت23:21توسط M2 | |

یکی بود...یکی نبود ....!

زیر گنبد کبود دو تا عاشق بودن و کلی حسود!

تقصیر حسودا بود که حالا یکی بود و یکی نبود.....

این روزا عـבه ای یـــ ﮧ جوری زیرآبــے میرنَ

کـــ ﮧ בلت میـפֿوآב بهشون بگــے :

منَُ نگاه نمیکنم بیا بالا

یـــ ﮧ نفـسـے بکش لااقل خفه نشــے!!!!

گـ ـاه دلتنــگـ ـ مـ ـے شـوم .....

دلتننگـ تـ ـر از هـمہ دلتـنگـ ـے هـ ـا....

گـ ــوشـہ اے مـے نشیــنم...


و حـ ـسرتــ هـ ـا را مـ ‌ـے شمــ ـارم...
بـاختـن هـ ـا را و صـ ـداے شکـستن هـ ـا را...
نمـ ـے دانم من كـ ـدام امید را نـا امید کـ ـردم....
کـ ـدام خـ ـواهش را نشنــیدم...
و بــہ کـ ـدام دلـتنگے خـندیدم..

کـ ـہ این چــنین دلــ تنـگم!!!!

گاهــ‌ ــ ـے سڪوت علامت رضایت
نیست...!


شاید ڪسی دارد خفه ‌مـ ـےشود!

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:,ساعت1:8توسط M2 | |

خیلی بده آدم یه شب بفهمه بخاطره ذات یه نفر،که عاشق دروغگوییه یه کاری روکه براش خیلی مهم بوده انجام نداده!!

ای لعنت به هم ذاتت!

+نوشته شده در یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:,ساعت1:2توسط M2 | |