ღ ღmtwoღ ღ

بی توخسته ازشبهای مهتابم

ولی باشدبه یادت تاسحرگاهان میگریم.....

+نوشته شده در شنبه 30 مهر 1390برچسب:,ساعت5:53توسط M2 | |

خب هرخوشملی معنی اینومتوجه شد بی زحمت برامنم معنیشوبزاره!!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:,ساعت5:31توسط M2 | |

باباچرانظرنمیدین.......؟؟؟

+نوشته شده در یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:,ساعت6:10توسط M2 | |

از دل افروز ترين روز جهان،

خاطره اي با من هست.

به شما ارزاني :

 

سحري بود و هنوز،

گوهر ماه به گيسوي شب آويخته بود .

گل ياس،

عشق در جان هوا ريخته بود .

من به ديدار سحر مي رفتم

نفسم با نفس ياس درآميخته بود .

***

مي گشودم پر و مي رفتم و مي گفتم : (( هاي !

 بسراي اي دل شيدا، بسراي .

اين دل افروزترين روز جهان را بنگر !

تو دلاويز ترين شعر جهان را بسراي !

 

آسمان، ياس، سحر، ماه، نسيم،

روح درجسم جهان ريخته اند،

شور و شوق تو برانگيخته اند،

تو هم اي مرغك تنها، بسراي !

 

همه درهاي رهائي بسته ست،

تا گشائي به نسيم سخني، پنجرهاي را، بسراي !

بسراي ... ))

 

من به دنبال دلاويزترين شعر جهان مي رفتم !

***

در افق، پشت سرا پرده نور

باغ هاي گل سرخ،

شاخه گسترده به مهر،

غنچه آورده به ناز،

دم به دم از نفس باد سحر؛

غنچه ها مي شد باز .

 

غنچه ها مي رسد باز،

باغ هاي گل سرخ،

باغ هاي گل سرخ،

يك گل سرخ درشت از دل دريا برخاست !
چون گل افشاني لبخند تو،

در لحظه شيرين شكفتن !

خورشيد !

چه فروغي به جهان مي بخشيد !

چه شكوهي ... !

همه عالم به تماشا برخاست !

 

من به دنبال دلاويزترين شعر جهان مي گشتم !

***

دو كبوتر در اوج،

بال در بال گذر مي كردند .

 

دو صنوبر در باغ،

سر فرا گوش هم آورده به نجوا غزلي مي خواندند .

مرغ دريائي، با جفت خود، از ساحل دور

رو نهادند به دروازه نور ...

 

چمن خاطر من نيز ز جان مايه عشق،

در سرا پرده دل

غنچه اي مي پرورد،

- هديه اي مي آورد -

برگ هايش كم كم باز شدند !

برگ ها باز شدند :

ـ « ... يافتم ! يافتم ! آن نكته كه مي خواستمش !

با شكوفائي خورشيد و ،

گل افشاني لبخند تو،

آراستمش !

تار و پودش را از خوبي و مهر،

خوشتر از تافته ياس و سحربافته ام :

(( دوستت دارم )) را

من دلاويز ترين شعر جهان يافته ام !

***

 اين گل سرخ من است !

دامني پر كن ازين گل كه دهي هديه به خلق،

كه بري خانه دشمن !

كه فشاني بر دوست !

راز خوشبختي هر كس به پراكندن اوست !

 

در دل مردم عالم، به خدا،

نور خواهد پاشيد،

روح خواهد بخشيد . »

 

تو هم، اي خوب من ! اين نكته به تكرار بگو !

اين دلاويزترين حرف جهان را، همه وقت،

نه به يك بار و به ده بار، كه صد بار بگو !

« دوستم داري » ؟ را از من بسيار بپرس !

« دوستت دارم » را با من بسيار بگو !

+نوشته شده در یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:,ساعت5:36توسط M2 | |

بغل کردن مطمئناً احساس خیلی خوبی به شما می بخشد و شواهد نشان می دهد تاثیرات بسیار خوبی هم بر سلامتی ما دارد. در تحقیقی که در دانشگاه کارولینای شمالی انجام گرفت، محققان دریافتند که بغل کردن هورمون "اکسیتوسین" را افزایش داده و خطر ابتلا به بیماری های قلبی را کاهش می دهد.

درواقع، وقتی زوجین 20 ثانیه همدیگر را بغل می کنند، سطح اکسیتوسین در بدنشان که طی تولد بچه و شیردهی آزاد می شود، بالا می رود. افرادیکه در روابط عاشقانه هستند، بیشترین افزایش اکسیتوسین را دارند

+نوشته شده در جمعه 22 مهر 1390برچسب:,ساعت5:56توسط M2 | |

خداوند به سه طريق به دعاها جواب مي دهد:
او مي گويد آري و آنچه مي خواهي به تو مي دهد.
او ميگويد نه و چيز بهتري به تو مي دهد.
او مي گويد صبر كن و بهترين را به تو مي دهد

در اندرون همه ما خزانه‌اي بيكران از عشق و شادماني و نعمت هست كه مي‌تواند آنچه را كه در آرزوي آنيم، برايمان فراهم كند


دوست خوب داشتن بهتر از تنهایی و تنهایی بهتر از با هر کس بودن است


اگر بدانم که خواب تو را بیشتر خواهم دید برای همیشه دیدن تو هرگز بیدار نمی شوم
اگر بدانم که مردگان تو را بیشتر خواهند دید برای همیشه دیدن تو قید زنده بودن راخواهم زد
عشق بها دارد ... من و تو بودیم و یک دریا عشق ، حالا من هستم یک دنیا اشک ... آری ... عشق بها دارد !!!

آره زندگيم همينه !ديگه چاره ای ندارم !صبح تا شب اين شده کارم يا تو باشی و بخندم يا نباشی و ببارم

چه زيباست بخاطر تو زيستن وبراي تو ماندن وبه پاي تو سوختن وچه تلخ وغم انگيز است دور از تو بودن براي تو گريستن وبه عشق ودنياي تو نرسيدن ای كاش ميدانستي بدون تو وبه دور از دستهاي مهربانت زندگي چه ناشكيباست

می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم

دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
ُ
شنيدم که شمشير يکي را دوتا مي کند بنازم به شمشيرعشق که دوتا رايکي مي کند .

آنگاه که ضربه هاي تيشه زندگي را بر ريشه آرزوهايت حس ميکني؛ به خاطر بياور که زيبايي شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است

ما هميشه صداهاي بلند را ميشنويم، پررنگ ها را ميبينيم، سخت ها را ميخواهيم. غافل ازينکه خوبها آسان ميآيند، بي رنگ مي مانند و بي صدا مي روند

دلیل آفرینش انسان عشق بود وخدا انسان را عشق افرید چون عشق بود و در قلب انسان عشق را نهاد تا عشق شود پس باید قدر ایننعمت الهی (قدرت عشق) را دانست

گويند لحظه ايست روييدن عشق آن لحظه هزار بار تقديم تو باد

خوب رويان جهان رحم ندارد دلشان بايد از جان گذرد هر كه شود همدمشان روزي كه سرشتند ز گٍل پيكرشان سنگي اندر گٍلشان بود و همان شد دلشان

فرياد من از داغ توست ...... بيهوده خاموشم مکن ...... حالا که يادت ميکنم ...... ديگر فراموشم مکن ...... همرنگ دريا کن مرا ...... يکبار معنا کن مرا
دوست دارم تو سیب باشی و من چاقو پوستتو بکنم می دونی چرا؟؟؟ چون چاقو بخواد پوست سیب رو بکنه باید همش دورش بگرده

می دوني زيباترين خط منحني دنيا چيه ؟ لبخندي که بي اراده رو لبهاي يک عاشق نقش مي بنده تا در نهايت سکوت فرياد بزنه : دوستت دارم

زندگي به من آموخت كه چگونه گريه كنم اما گريه به من نياموخت كه چگونه زندگي كنم،تو نيز به من آموختي كه چگونه دوستت بدارم اما به من نياموختي چگونه !؟

+نوشته شده در پنج شنبه 20 مهر 1390برچسب:,ساعت21:27توسط M2 | |

این برای اوناییکه عاشق بوسه و...هستن.....!!!

میخوای بخونی بروادامه مطلب!!!!

من که بودم میرفتم بدجالبه ها!!!

راستی سه تاعکسم داره!


ادامه مطلب

+نوشته شده در چهار شنبه 20 مهر 1390برچسب:,ساعت5:23توسط M2 | |

دلم گرفته

هوای تو رو کرده

نمیدونم کجا دنبالت بگردم

نمیدونم چه جوری صدات کنم که بشنوی

وقتی نیستی من اینجا  تنها بی تو میمیرم و نفس ندارم

پس بیا و مال من باش عشقم من طاقت دوری تو رو ندارم دیگه بی تو نمیتونم ....

 

+نوشته شده در سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:,ساعت5:36توسط M2 | |

 

دراین خلوت که پروانه

سراغ ازمانمیگیرد

چقدراحساس آدم ها

برایم سردوبی روح است

عجب راهی

چه آسوده سفرکردی

دراین مرداب تنهایی

به دستهایت چه محتاجم

مرادریاب

شقایق هم که رفت درخواب

مرددازنباریدن

دلم یک گوشه پوسیده

وتوبی آنکه ازفردا

برای حال بارانی

گل امیدبنشانی

مرادرحسرت از ماندن رهاکردی

چراباران نمی بارد؟

مگرابرها دل گیرند

+نوشته شده در دو شنبه 18 مهر 1390برچسب:,ساعت17:39توسط M2 | |

 

 

 

 

 

 

به کام دل درآغوشت نگیرم

تویی آن آسمان صاف وروشن

من این کنج قفس مرغی اسیرم

فروغ فرخزاد

 

 

  

 

 

توروخواهم ودانم که هرگز

 

+نوشته شده در یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:,ساعت5:56توسط M2 | |

 

 

 

زیرنورماه درکشمکش دعوای مه وخورشیدباران می بارد...

من ستاره ام راگم کرده ام اگرپیدایش کنم قدرش رامیدانم...

کاش اورامیشناختم تاکه فریادبزنم من هم میدانم...

ازکجامی آیم...به کجاختم میشوم...نمی دانم...

کاش خورشیدکمی میباریدتاکه سیراب می شدم ازعطش...

من هم آرزودارم پس ببارای خورشید...

ببار..................

+نوشته شده در یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:,ساعت5:7توسط M2 | |

 

من به آیین گل نسترن است

که به احساس توایمان دارم

توبرایم به حضورشبنم

به وجودگل یاس میمانی

به تومی اندیشم نه بدان شمعی که ازوجودت گرم است

به توکه باوزش بادبه خوبی میپیچی

شب آرام خیال دل تنهای من!

آسمان دردغریب کوچ رامیداند

به تومی اندیشم

به همان حادثه تلخ نگاه

به تمنای غروردل من

به همان دفترسبزرویا

به سکوت دل دریا

به غروبی پرازعِطرقشنگ گل مریم

وبه آن آبی آرام بلند

که برایت یک سبدلاله ی قرمزدارد

به تمام هستی

به جزآن هستی من

+نوشته شده در جمعه 15 مهر 1390برچسب:,ساعت5:56توسط M2 | |