ღ ღmtwoღ ღ

 

 خيلی ديره ؛
وقتي که تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود ،
بيشتر از همه دوستت داشت ،
ولی ....

تو حواست به شيرين زبونی يه عشق دروغي بود ... !

+نوشته شده در دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:,ساعت21:9توسط M2 | |

 نمیدونم بگم آخرین پست سال 90یانه!!

خب یه سالم گذشت بایه عالمه ...همون خاطره بگم بیتره!!

فروردینش خیلی خوب بودنه فروردین واردیبهشت وخرداد!!!دوسشون دارم چون پرازیادآوریای خوبه برام!!

تیرومردادوشهریورش خیلی باحال بود!!!خخخ!!اونم چی باحالی!!دایم النت!!!

مهرش بدک نبود!!خوب بود!!ینی خوب خوب بود!!این وبودرس کردم و....دیگه دیگه بماندبقیش!!خخخ!

آبانشم خوب بود!!جریان ارتودنسی شروع شد!!!

آذرش خیلی بد..!

دی خیلی خیلی بد که بهش میگفتم ماه نحس!!!هیچوقت دیگه دوس ندارم تکرارشه این ماه!!البته یه اتفاق کوشولوخوبم داش!!

بهمنش سعی کردم دیدموبه زندگی عوض کنم یکم جواب داد،ولی خوب نبود!خوبیش یه دوتاتولدبودکه چندروزذهنمودرگیرکرد!!البته یکیش بیشتر!!هههه!

اسفندشم خوب بود بدک نبود!!!چندروزش برام خیلی خوب بود!!!

خب اینم یه ارزیابی ازسال90 امیدوارم سال91هرروزش مثه سه ماهه اول 90 باشه!!امیدوارم!!!

تواین 6ماه یه خوبیم بودکه دوس ندارم هیچوقت تموم شه امامیدونم نمیشه!!!یه آرزومحال بود!!!کاشکی همیشه ....همیشه نمدونم چی!!یه چیزی پروندم!خخخخخ! 

خب دیگه فلابابای!!

+نوشته شده در دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:,ساعت10:23توسط M2 | |

 معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است ،

معذرت خواهی یعنی: اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره...
 
وروجک:واقعاها!!!

 

+نوشته شده در یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت20:21توسط M2 | |

 

بعضے حرفا رو نمیشہ گُفـت ، باید خـورد

ولے بعضے حرفا رو ، نہ می شہ گفت ، نہ میشہ خورد

می مونہ ســر دل . میشہ دل تـــنـــگ .میشہ بــــــغــــض .

میشہ ســڪـــوت .

میشہ همون وقتے ڪـہ خودم هم نمیدونم چـہ مَرگمـہ

+نوشته شده در یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت20:8توسط M2 | |

 رفته بودم تویه وب نوشته بود

 (

 

 

 

دوستان....

 
 

 

 

 

اگر بعضی چیزهارو من اینجا می نویسم برای این نیستش که بخام نظری رو جلب کنم 

 

 

 

 

 

بعضی ها بیان بگن راسته،دروغه،هم دردی باشن یا بلای درد

 

 

 

 

 

اگرمن بعضی چیز هارو اینجا مینویسم برای چنین چیز هائی نیست 

برای این هستش که خفه نشم)

 

 برام جالب بود!!منم اومدم همینوبگم اگه اینجاگاهی اوقات یه چیزایی میگم یاگفتم ینی بعضی حرفام منظورمه، فقط برااینکه دوس دارم زده شه ولی دوس ندارم کسی بشنوشون!!!بخاطره همین اینجامینویسم یامینوشتم!! به قول همین بنده خدا چون نمیخوام خفه شم ازبغضی که تااین حرفازده نشه نمیشکنه وتموم نمیشه!!نمیدونم نمیدونم چراگفتم اینجاچرانوشتمششون ولی میدونم براجلب توجه واینانگقتم!!




 

 

+نوشته شده در یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت19:10توسط M2 | |

 

 همه يه نفر دارن

شايد خودشون ندونن

 

ولي واقعيته واقعيت

 

 

گاهي دل ميتپه  دل خودت نيست

بلكه دل يه نفر ديگه است كه واست ميتپه

زندگي كن  نه به خاطر خودت به خاطر كسي كه همه زندگيشي و نميدوني

 

+نوشته شده در یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت19:3توسط M2 | |

 انگارامسال بهارم حوصله اومدن نداره !!!فقط دوروزدیگه تااومدنش مونده ولی همه شهروبرف سفید کرده!!!خریدای عیدماهم بالاخره تموم شدولی ناراضی!!چون بااینکه امسال خیلی راه رفتم هیچکدومشونودوست ندارم!!!خخخخ!!به قول مامم وسواس بلابه سرآدم میاره!!!وللش حالاداشتم ازبهارمیگفتم،چه برفه خوشگلیه امابدموقه!!!نمیدونم این زمستون انقدامسال بهش به به وچه چه کردن قصدنداره بره!!!

وای نمیدونم چراولی اصلاحوصله...هیچی بازم وللش!!!خب دیگه بریم که دارم ازخستگی میمیرم!!تواین هوایه عالم راه رفتم یخیدددددممم!!!

+نوشته شده در یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت18:30توسط M2 | |

 

الو ... الو... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

پس چرا کسی جواب نمیده؟

یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟

خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.

 

 

 

بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...

 

 

 

 

هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .

 

 

 

 

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟

 

فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟

 

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا

باهام حرف بزنه گریه میکنما...

 

 

 

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛

 

بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟

 

نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.

 

 

 

مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .مگه ما باهم دوست نیستیم؟پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...

 

 

 

 

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه...کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.

 

 

 

 

کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند .دنیا برای تو کوچک است ...

 

 

 

 

بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...

 

 

 

 

 

 

کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت

 

وروجک:دوست داشتم جااون کودک بودم!!

+نوشته شده در شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:41توسط M2 | |

اینجا زمین است ...

 

 

                    زمین گرد است ...

 

 

                                                تویی که مرا دور زدی ...

 

 

                                                                                       فردا به خودم خواهی رسید ...

 

 

                                                                                                                                         حال و روزت دیدنیست !!

 

وروجک:اینینکه گذاشتم چون فقط برام خیلی جالب بودوگرنه مفهومش مربوط به من نیس!!

+نوشته شده در جمعه 26 اسفند 1390برچسب:,ساعت15:23توسط M2 | |

 

 


مانندکودکیهایم

یک گل دستم میگیرم

چشمهایم رامیبندم

یکی ازگلبرگهاراانتخاب میکنم

وشروع میکنم به زمزمه کردن

دوستم داره .. دوستم نداره .. دوستم داره .. دوستم نداره ..

 

ولی من دوستش دارم

+نوشته شده در جمعه 26 اسفند 1390برچسب:,ساعت15:11توسط M2 | |

یستادن اجبار کوه بود ، رفتن سرنوشت آب

افتادن تقدیر برگ و صبر پاداش آدمی
پس بی هیچ پاداشی حراج محبت می کنیم که همه ی ما خاطره ایم !

+نوشته شده در جمعه 26 اسفند 1390برچسب:,ساعت15:5توسط M2 | |

 واااااااااای که چقدکارکردم!!!این مامیمونم طفلی خیلی کارش سخته ها!!!همه جابدنم دیگه دردمیکنه!!!خخخخ!!ماروچی به ای کارا!!!

امروزدیگه مدرسه تموم شد!!!البته ماکه بایدشنبه هم بریم!!حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرف !!هههه!قضیه ماست!!!

 

+نوشته شده در پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,ساعت20:19توسط M2 | |

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب

+نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت21:7توسط M2 | |

 گاهی دلم میخواد خودم رو بغل کنم

ببرمش روی تخت بخوابونمش

ملافه رو بکشم روش

دست ببرم لای موهاش و نوازشش کنم

حتی براش لالایی بخونم

وسط گریه هاش بگم غصه نخور خودم جان

درست میشه...درست میشه...

اگر هم نشد به جهنم!...

تموم میشه...بالاخره تموم میشه...

+نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت20:9توسط M2 | |

 مرا به كدامین راه میبرد این دل ؟

دلم نگاه می خواهد
نگاهی از سر شوق،که از آن طرف چهاراه

آمدنم را بنگرد . . 

+نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت20:7توسط M2 | |

سلام،چی بگم؟!

امروزروزه ....بود،نمیدونم بگم خوب یابگم بد!بدچون ازدیشب که سردردگرفتم هنوزسردردم،بدچون بازباخودم درگیرشدم،حالابدبودنش چون به این نتیجه رسیدم هرچی دوست داشتنه برام بده!!البته شایدم این نتیجه خوبی باشه!!!وخوب چون یه دله سیرگریه کردم وخالی شدم،نمیدونم ازچی دلم پر بود ولی میدونم دلم یکم آروم شد!!ه!نمیدونم!!خودم خندم میگیره ازحرفام!!

من سره یه موضوتوذهنم بددرگیرم!!گفتم دوست داشتن برام بده ینی شایدبدم میاد،منظورم یه نوع ازدوست داشتنیه که هرکسی تجربش نکرده،

بخاطره این درگیری بود که یه ازیه طرف توذهنم میاداین دوست داشتناکه زودتموم میشه چه ارزشی داره که بهشون بهابدی!بازازیه طرف میگم اگه این لحظه هامیگذره چرااین ارزشی که براهمدیگه داریمونشون ندیم!!ببینیداوضاچطوره خداییش!!!

خب دیگه حرفی ندارم!!چرایاهوبازنمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییشه!!!عه عه عه عه!!

اااااچندروزدیگه تاعیدمونده من هنوبازارام مونده امروزم که میخواسم برم که...!!نشددیگه!!!


+نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت17:47توسط M2 | |

درحیرته یه چیزی موندم اون موقه اصابم خیلی خوردبود...سردردبودم...البته الانم همونطورم،یه متنی نوشتم گذاشتم تووبم!!!امانمیدونم کجارفته شایداصاننوشتم،تواون وبمم نبود!!!چمه من؟!

+نوشته شده در سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:18توسط M2 | |

دل آبی احساسم میگرفت هنگام غروب
اگرانتظارسپیده بیهوده بود

+نوشته شده در سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:7توسط M2 | |

 تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

+نوشته شده در سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,ساعت15:6توسط M2 | |

 میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش  نمی افتد

+نوشته شده در سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,ساعت14:49توسط M2 | |

به چه میخندی تو؟
به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز؟
به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟
به چه میخندی تو؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟
یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟
به چه میخندی تو؟
به دل ساده من میخندی که دگر تا به ابد به فکر خویش نیست؟؟؟؟

+نوشته شده در دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:,ساعت14:1توسط M2 | |

نه تو می مانی و نه اندوه


و نه هیچیک از مردم این آبادی...


به حباب نگران لب یک رود قسم،


و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،


غصه هم می گذرد،


آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...


لحظه ها عریانند.


به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز

+نوشته شده در یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:,ساعت20:50توسط M2 | |

 

 

 

در دنیایی که عاشق حقیقی نایاب و

 

دل شکستن عادت است...

 

به چه کسی باید بگم:

که مرا دوِست بدار........

+نوشته شده در یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:,ساعت20:33توسط M2 | |

 سلام،چی بگم ازچی؟!داشتم وبمونگاه میکردم باخودم گفتم داره خاک میخوره!!چقدکم آپش میکنم،نمیدونم چرا!!البته اولین دلیلش وقتمه،واقعاوقت کم میارم این دمه عیدی...!امانمیدونم فک میکنم مثه قبلانیسم،شایددلم...!نمیدونم...!امااینجاروخیلی دوست دارم!!!کاشکی همین وبم بلاگفابوددلیلشوحالابماندچرا...!!

خاب دیگه بسه برم بابای!!!

+نوشته شده در شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,ساعت21:10توسط M2 | |

 آخیش نتم درست شد...!وای رکوردزدم4روزنیومدم نت!!خخخخخخخخ!!

+نوشته شده در شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,ساعت19:25توسط M2 | |

 

با سکوت خیلی از مشکلها خودبه خود حل میشه
وقتی میخوای کسی ندونه که عاشقی
وقتی بخوای هیچکس نفهمه دلگیری
وقتی نخوای کسی بدونه ازش بدت میاد
و حتی وقتی که داری تو تنهایی پرپر میزنی
سکوت چقدر میتونه به آدم کمک کنه
وقتی به وقتش ازش استفاده کنیم
اما
خیلی وقتها
نباید سکوت کردوما سکوت میکنیم
مثل وقتی که آخرین فرصت و
برای گفتن دوست دارم از دست میدیم

وروجک:یخورده برام پندآمیزبود!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:13توسط M2 | |

 

برای دلجویی و کمی شادی شاید
که سهم از دست رفته مان بود
جلوتر رفتم
.
.
پرده ای که باد برد
دری که بهم خورد
آسمانی که غرید
واتاقی که برای لحظه ای روشن شد
دلم می خواست بخوابم
بی اعتنا باشم
ملافه ها مرا فرو دهند
.
.
خدا می داند آن شب
آسمان چقدر بارید....
...

+نوشته شده در چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:,ساعت1:12توسط M2 | |

سلام اصلاوقت ندارم ولی بازدلم یه جوری شدگفتم بیام یکم بنویسم

آدمی نبودم که براگذشتم غصه بخورم میگفتم دیگه رفته...اماچندروزه بدجورمیرم توجوه گذشته نه گذشته ای که باکسی بودم گذشته ای که خودم داشتم،مخصوصااولا صبح نمیدونم چرا ولی ازهمون اول که بیدارمیشم یادخیلی چیزامیفتم که اخلاقمو...میکنه!!تایکم خودمو خودم اشکام میریزه دیگه!!الانم که دارم مینویسم ...ولش!بگذریم!!

خب امروزرفتم اردوبدک نبود،فقط یخیدیم!!الانم یه عالم کاردارم !!بابای!!

+نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت18:43توسط M2 | |

عکس های زیبای عاشقانه

گاهی
تو حتی لب به سخن نگشوده ای،
ومن
به انتهای آنچه خواهی گفت،رسیده ام...

+نوشته شده در دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت16:8توسط M2 | |

عکس های زیبای عاشقانه

غمگین میشوی
اشک میریزی
تنها میشی
و اما
نمیدونی چرا....
خنده دار است
خنده ای تلخ

+نوشته شده در دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت15:49توسط M2 | |

 

با تو نیستم

تو نخوان

با خودم زمزمه میکنم

.
.
.

من خوبم …. من آرامم ……

فقط کمی ...

تو را کم اورده ام

با این همه واژه چه کنم ؟

تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود ؟

باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم باید خوب باشم

من خوبم …. من آرامم ……

فقط کمی

بی حوصله ام

آسمان روی سرم سنگینی میکند

روزهایم کش امده

هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم

باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم

من خوبم …. من آرامم ……

تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد

فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم

آه

و

آه

و بازم آه

خسته شدم از این همه آه

ان قدر سوزناک هستند که می توانم با این همه آه دنیا را خاکستر کنم

من خوبم …. من آرامم ……

فقط کمی دلواپسم

فقط سکوت میکنم چون صدای تو رو تو سکوت میشنوم

+نوشته شده در دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت15:45توسط M2 | |

+نوشته شده در یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:,ساعت15:0توسط M2 | |

 

بهترین دوست اونیه که باهاش ساکت روی یه سکو بشینیو هیچی نگی....

 

و وقتی ازش دور شدی حس کنی بهترین گفتگوی عمرت رو داشتی....

 

تا حالا چنین دوستیو تجربه کردی....؟؟



+نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت23:5توسط M2 | |

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری


لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری


آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری


با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری


صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری


عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری


رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری


عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری


روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری

+نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:58توسط M2 | |

 

چشمانت کارناوال آتش بازیست!
یک روز در هر سال
برای تماشایش می روم
و باقی روزهایم را
وقف خاموش کردن آتشی می کنم
که زیر پوستم شعله می کشد ...

+نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:42توسط M2 | |

 

دچاریعنی عشق

وفکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد

دچار باید بود

و گرنه زمزمه حیرت میان دو حرف حرام خواهدشد

وعشق صدای فاصله هاست

صدای فاصله هایی که غرق ابهامند......

+نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:25توسط M2 | |

 

 

 

 

 

 

با پای برهنه از دریا می آمدم

 

تا انتهای غروب

 

وقتی که کفشهایم پراز دانه ی شن بود

 

وقتی که صدف ها را به ارمغان تو عاشقانه چیدم

 

دریا پر از مهتاب بود

 

وقتی که چشم منتظرم ستاره ها را بدرقه می کرد

 

سپیده ی اندوه سرزد

 

وتنها مرغان سپید عاشق مرا میخواندند

 

وقتی که ترا میان خلوت ساحل

و دریای مسافر گم کردم

ام1:وای چقددلم برادریاتنگ شده!!!دوس دارم برم !!برم اونجاییکه یه عالم خاطرات خوب وبدبرام ساخت!!

دریاروخیلی دوس دارم خیلییییییییییی زیاد!!

+نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:21توسط M2 | |

خب !سلام علیکم ورحمت الله!!چه خبرا؟!خوبین؟!

عجب سوالامیپرسم کی جواب اینارومیده!!حالابازم ماوظیفه خودمونوانجام بدیم!!

این هفته هفته ی بدی نبود ولی خوبم نبود!!دوسه روزش بدجوراصابامون خورد بود!ینی خوردوخاکشیر!!ولی بازم خداروشکرآخرهفته بابیخیالی به خوبی گذشات!!ولی اصلایادم نمیادچی شدتواین هفته!!چی بگم!!آهان یادم اومد!!یه اتفاقایی اقتادکه ازخیلیا بدم میاد،ازجوکلاسمون متنفرم،دوس دارم زودترتموم شه امسال دوس دارم اونیکه انقدداره نامردی میکنه روپیداش کنم اون موقع بش نشون بدم یک من ماست چقدپنیرمیده!!خخخخخ!!آدم....!!وللش حوصله اصاب خوردی خودموندارم!!

تواین هفته خیلی سرگرم بودم درحدی که حتی نمیرسیدم درست حسابی وبموآپ کنم الانم تواتاقم کم ازچهارشنبه بازاروجمعه بازاروجنگ تسحیلاتی نمیاره!!عععع هرچی جمع میکنی جمع نمیشه!!خیلی کم دلم میگرف البته بخاطرهمین سرگرمیام بودخوبیای دمه عیده!!ازیه طرف درس!ازیه طرف بازار،ازیه طرف کارای تحقیقی !!!خداروشکر!!

دارم فک میکنم واقعادرحیرتم چی شداین هفته اصلاخیییلیییی زودگذشت!!جلل خالق!

خلاصه هفته آرومی بود!!

+نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:2توسط M2 | |

سری یازدهم عکس های عاشقانه

 

Do you believe in love at first sight

or do I have to walk by again??

به عشق در نگاه اول اعتقاد داری؟؟؟

یا اینکه لازمه یه بار دیگه از جلوت رد بشم؟؟؟؟

نایت اسکین

There are times when I fall in love with someone new, but I always seem to find myself back in love with you.

یه وقتایی آدم عاشق آدم های جدید میشه اما من همیشه دوباره عاشق تو میشم (از تو مرا هر نفس عشقی دگر!!!)

نایت اسکین

when you are in dark night in demur sleep ,one person in Outright world making Himself dream whit you

وقتی تو سیاهی شب تن تو، تو خواب نازه یه کسی یه جای دنیا با تو رؤیاشو میسازه.

نایت اسکین
to tell someone howmuch you love,

how much you care.

Because when they""regone,

no matter how loud you shout and cry,

they won""thear you anymore

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری

و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی

چون زمانی که از دستش بدی

مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی

اون دیگر صدایت را نخواهد شنید

+نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:56توسط M2 | |

وای که چقدخستم!!!این ایامه عیدیم براخودش مصیبتیه ها!!!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:,ساعت22:37توسط M2 | |

این آهنگوخیلی دوسش داشتم اماالان فک میکنم اصادوسش ندارم ولی گذاشتم بازیه دوروزی باشه!!

+نوشته شده در دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:,ساعت20:35توسط M2 | |

 


هست را اگر قدر ندانی میشود بود...!


وچه تلخ است هستی که بود شود


و دارمی که داشتم..


+نوشته شده در دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:,ساعت18:13توسط M2 | |

 

 
 

من عاشقانه هايم را ؛

روی همین دیوارِ مجـــازی می نویسم ....

از لج ِ تو ؛ از لج ِ خودم !

که حاضر نیسیم یکبار واقعـــــــی به هم بگوییم شان ... !!!

....................................................................

..........................................

......................

و........

و..

و.

پایان...

این نقطه چینام حرفاییه که اینجام نمیشه نوشتوفقط تونگاها مون یه زمانی پنهون بود

واقعانمیدونم چراگفتم یه زمانی

شایددیگه نگاهامونم حرفی نمیزنن نه؟!؟

+نوشته شده در یک شنبه 8 اسفند 1390برچسب:,ساعت18:30توسط M2 | |

مردمانی هستند که میخواهند بدانند تو چه مرگــــتــــــــــــــــ  است،


 و وقتی بفهمند چه مرگــــتـــــــــــــــــ است،

 بهت میگویند بس کن،

 انرژی منفی نفرست اینجاست که سکوتـــــــــــــــــــــ معنا پیدا می کند

 و تنهــــــــــــــــــــــ ـایی می شود تنها چاره! 

دیروزکه این متنوخوندم گفتم خداروشکردیگه دوستام ازاین مدلش نیستن،اماامروزاینم دیدم الهی ،حال یکی ازدوستام خوب نبود خودم ازچندنفرشنیدم گفتن اون نمیبینه حاله فلانی خوب نیس بایدخودشوکنترل کنه،اونیم که خودش حالش خوب نبودبرداشت گفت حاله من موقعیت من خوب نیس چراخودشوکنترل نمیکنه ،وقتی ایناروشنیدم فقط یاده همین نوشتم افتادم،چقداعصابم خوردشد،خب مگه توغم داری غصه داری مانداریم خیلی طرفودوست دارم ولی امروزیه جوری نمیدونم ولش...اون داره زارزارتوبغله من گریه میکنه،بعداینابرمیدارن اینومیگن!اونااگه مشکل داشته باشن میتونن بیان مدرسه هی ساکت باشن هی حرف نزنن گریه کنن بعدازیه عالم نازکشیدنشون بگن چی شدن ولی ما نه نمتونیم چون اون گریه میکنه نمتونیم اینه این روزگارعه!!وای که چقداعصابم بهم ریختس!!میگم اون دوستمم برام خیلی عزیزه اماامروزخیلی ناراحت شدم ازش!!

 

+نوشته شده در یک شنبه 8 اسفند 1390برچسب:,ساعت18:55توسط M2 | |

 

 
 
 
 
 

     دلتنگ که باشی آدم دیگری میشوی!


                                                   خشن تر ، عصبی تر ، کلافه تر و تلخ تر ...


             و جالبتر اینکه با اطراف هم کاری نداری همش را نگه می داری و


                                                                   دقیقا سر کسی خالی میکنی که دلتنگش هستی

 

       

                                         ه!این اتفاق برام افتاده ...!!

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت20:52توسط M2 | |

آخ که چقددلم براش تنگ شده!!برااونیکه هنوزنمدونه وبم شعرای وبم ....وللش!!

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت18:45توسط M2 | |

دوست دارم گریه کنم امانمیدونم چرا...بی دلیل ...نمیدونم شایدبی دلیل ....دوست دارم توبغل خداگریه کنم ...دوست دارم ازهمه جدابشم وفقط خدابرام بمونه...اماایناهمش حرفه انقدازش دورشدم که گاهی اوقات حتی خجالت میکشم باهاش حرف بزنم...خداخیلی دوست داشتنیه خییلی اماهمیشه وقتی یلدش میفتیم که تنهاییم که یه کمک میخوایم ...دیگه نمیتونم بنویسم دوست دارم این دنیاتموم بشه اما...امانمیدونم چی ...اما....

زندگیمودوس دارم،بخاطره خونوادم!!بخاطره اوناییکه خیلی وقتامیتونم آرومشون کنم !بخاطره دلم که انقدسنگه صبورمه!!!بخاطره خیلی چیزابه جزبخاطره خودم!!گاهی اوقات ازین درون ریزیم تنفرپیدامیکنم گاهی اوقات عاشق درون ریزیم میشم حداقل حرفی نمیزنم که....ولش نگم بهتره!!!نمیدونم چرانمیتونم حسودباشم نمیدونم شایدم هستم شایدم نمیخوام باشم !!گفتم نمیتونم بنویسم دیگه نمیدونم چی میگم!!

+نوشته شده در پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:,ساعت18:9توسط M2 | |

این آهنگوبطوراتفاقی گوش کردم ینی خیلی وقت بودتوگوشیم بود،اماامروزبرام جالب بود!

دوسش دارم!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:,ساعت17:49توسط M2 | |

خدایا کدامین پل در دنیا شکسته است که هیچکس به خانه ی آرزوهایش نمیرسد ؟؟؟

 خدایا من حواسم به همه هست به جز تو ،پس تو هم حق داری، حواست به همه باشه به جز من . . .

خدایاچه رابطه مرموزی است میان پیداترین زخم و پنهانترین راز !!!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:,ساعت18:37توسط M2 | |

 

اين حال من بي توست
بغض غزلي بي لب
افتاده ترين خورشيد
زير سم اسب شب
اين حال من بي توست
دلداده تر از فرهاد
شوريده تر از مجنون
حسرت به دلي در باد
پيدا شو که مي ترسم
از بستر بي قصه
پيدا شو نفس برده
مي ترسه ازت غصه
بي وقفه ترين عاشق
موندم که تو پيداشي

بي تو همه چي تلخه
بايد که تو هم باشی...
جریان این شعراینه که خوشم اومداش،بخاطره همین برای اونیکه.....گذاشتم!!!
وگرنه متنشش زیادمربوط نیس فقط بخاطره قشنگ بودنش!!!

+نوشته شده در سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:,ساعت16:39توسط M2 | |