ღ ღmtwoღ ღ

منتظـــر بارانـــم...

در خلوت كوچه هایم

باد می آید

اینجا من هستم ؛

دلم تنگ نیست

تنها منتظر بارانم

تا قطره هایش بهانه ایی باشند

برای نم ناك بودن لحظه هایم

و اثباتی

بر بی گناهی چشمانم ...!

+نوشته شده در شنبه 9 شهريور 1392برچسب:,ساعت1:0توسط M2 | |

صفحـــــــه ی آخر شناسنامه زیاد مهمـ نیست
.
.
.
گاهیـ بایــــــــــــــــــــد تویـ آیینه
... خوب نگــــــــاهـ کنیـ
خوب دقتـ کنی
ببینیـ
.
هنوز زنده ایـ یا نهـــ !!!

+نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:,ساعت17:47توسط M2 | |

ای بابا یکم که تواین دنیامجازی میگردی چقد غم میبینی

چقد عشقای چرت 

عشقای واقعیه نابود شده میبینی

خدایاچرادنیا اینقدربد شده؟!

من که خستم خیلی وقته خسته شدم

خدا...

+نوشته شده در چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:,ساعت21:53توسط M2 | |

 

بَعضـــے اَشــکهــــا هَستَند

بــــی دَلیل

بــــے بَهانـِـــﮧ

یــِـک دَفعــِــﮧ ای

 

عـَـجیب

نِصفـــــِـــــــ شَبــــی

 

آدَم را آرام مـیکُنَند . . .

 

عـَـجیب

+نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت21:51توسط M2 | |

 خیلی وقته خودم اینجانمینویسم

نمیدونم چرا

سخته واقعانوشتنش سخته

شایددرک همین جملمم سخت باشه

خدایا...

 

بعدنوشت:وقتــے نـــــ ﮧ בستــــے براےگرفتـטּ استَ نــــ ﮧ آغوشـــے برای گریــــ ﮧ نــــ ﮧ شانـــ ﮧای براے تکیــــ ﮧ انـتـظــار نـבاشتـــ ﮧ باشَ خنـבه‌ام واقعـــے باشـב ایــטּ روز‌ها فقط زنـבه‌ام تـــا בیگراטּ زنـבگـــــے کننـב

+نوشته شده در یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:40توسط M2 | |

 

 مــیـ ـ ـدانی یکـ وقت هاییـ باید رویــــ یک تکـــ ــه کاغذ بنویسی تـعطیــل است ... وبچسبانیـ پشتـ شیشه ی افکارتـ ـ باید به خودتـ ـ استراحت بدهی ـو دراز بکشی دست ـهایت را زیر سرت ـبگذاری بهـ آسمان خیره شویــــ و بی خیال ســوتـ ـ  بزنیـ  در دلـت بخنــدیـ به تمامـ ... افـکاریـ که پشتـ شیشه ی ذهنتـ صفـ کشیده اند ... آن وقت با خودتـ بگویـیــــ بگذار منتـظـر بمانند...ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روحش شاد


 

+نوشته شده در یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:29توسط M2 | |

خیلی خوب بنظرم اومد...

 

+نوشته شده در چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:,ساعت19:36توسط M2 | |

 

کاش میشد:بچگی را زنده کرد

 

کودکی شد،کودکانه گریه کرد

 

شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود

 

آن قیامت، که دمی بیش نبود

 

فاصله با کودکی هامان چه کرد

؟

کاش میشد ، بچگانه خنده کرد

 

+نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت18:4توسط M2 | |

پشت این بـغض ،

بیدی لرزان نشسته ...

کــــه خیـــال میکرد

بـــا این بـــادهـــ
ـا نمیلرزد ... !!!

 

+نوشته شده در دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت12:45توسط M2 | |

به صد مرگِ سخت،
به صد مرگ سخت‌تر،
در زندگی لحظاتی هست
که به صد مرگ سخت‌تر می‌ارزند....
خاطره‌یی شاید،
رویایی،
اتفاقی

+نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:7توسط M2 | |

  خــــاطــــره

یعنــــــﮯ‌

گـــذشتــــﮧ ها

نگذشتــــــﮧ . .

 

+نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت20:32توسط M2 | |

آخرین تولدمو تو دبیرستان گرفتم

خوب بود

اما...

به پارسالی نرسید!

جایه نفرم خیلی خالی بود که امسال هوس کنه کیک رو بزنه توصورتم ^_^

آخری بود ها!!!هی خدا....!

+نوشته شده در شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,ساعت19:37توسط M2 | |

  گــــ ـاهی وقتهــ ـا آدمهـــ ـا ،
از یکـــ جایی به بعــــــد ،
از یکـــ روزی به بعـــــــد ،
از یکـــ (( نفــــــــــر )) به بعـــــد ،
دیگــــــــر هیچ چیز برایشان معنی ندارد ...
نه رنگـــ ها ،
نه خیـابانهـــا ،
نه فصلهــــــــا ...
گاهـــــــی وقتهــــا آدمهــ ـا
از یک نفــــــــر به بعــ ــــد فقط دلتنگ اند ...

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت19:49توسط M2 | |

 

میگوینــد: بــاران کــه میزنــد

بــوی ” خــاک “ بلنــد می شــود …

امــا ,اینجــا بــاران کــه میزنــد

بــوی ” خاطــره ” بلنــد میشــود …!

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:54توسط M2 | |

 عیدتووووون مبارررررک!!×××

 

+نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:,ساعت14:31توسط M2 | |

 

خدایاکمک کن

+نوشته شده در پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:,ساعت18:57توسط M2 | |

 همش یه ماه دیگه بارمامانم سبک میشه :D

+نوشته شده در چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:,ساعت21:43توسط M2 | |

 

 

مُواظِبـِـ قُلّهـ اَتـ باشــ . . .

قُلّهـ ای کهـ یِکبار فتَحــ شَوَد ،
 
تَفریحگاه عُمومیــ خواهَد شُـد
 

  + سـَعـی کُن دَســت نیافتـَنی باشـی !

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:,ساعت21:16توسط M2 | |

دلــتـــنـــگــی پـــــیـــچـــیــده نــــیـــســـتـــــ . . . !


یـــــکــــ دل . . . ! یـــــکـــ آســـمــــان

 


 

یـــــکــــ بــــغـــض

 


 

و آرزو هــــای تــــــرکـــــ خـــــورده

 


 


بـــــه هــــمــــیــــن ســادگــــی

 

+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:,ساعت19:27توسط M2 | |

حالم عجیبه عجیـــــــ یبـ

یه حس غریبـ که نمیشناسمش پیداش شدهـ

باید ازبین ببرمشـ

خیلی زود

تاقبل شروعـ سال جدید :(

+نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:,ساعت19:23توسط M2 | |

در جواب کسی که میگه دلـــم برات تنگ شده...
نــباید بگی مــــنم همـــینطور...!!
بــــاید بـــــگی کجایی؟
اومــــــدم...

 

+نوشته شده در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,ساعت13:26توسط M2 | |

"قـدرت کلام" را بالا ببریـم
نه "صدايمـان" را
اين "باران" است که باعث رشـد گلهـا ميشود نه "رعـد و بـرق" ....!

+نوشته شده در سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:,ساعت19:30توسط M2 | |

حق با مترسک بود که میگفت:
وقتی نمی شود رفت همین یک پا هم اضافیست…!

+نوشته شده در دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,ساعت21:49توسط M2 | |

آهنگ ها، بی رحم ترین صداهای جهان اند !!
بی آنکه بخواهی
تو را به قعـــر خاطراتی میبرند، که برای فراموشی آنها،
از غرورت مایه گذاشته بودی....

 

+نوشته شده در دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,ساعت21:41توسط M2 | |

 

گــــــاه
 
 

 

 

تنهـــــــا

 

 

تنهـــــــــایی
 
 

 

 


 

 

آرامش می آورد ...
 
 

 

 

 
 
 

 

3cb7f6aeb09f3699539961151aa11d56-425

+نوشته شده در دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,ساعت17:40توسط M2 | |

مــَن خــوشـبـَخــتــَم!

وَ ایـــن یــَعنــے خــُدایــے دارَم ...

ڪـﮧ بــﮧ وَقــتـش دامَنــے مـے پــوشــَد

قــَدر تــَمــامــ دلــتـَنـگــے ـهایــَم ...

+نوشته شده در دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,ساعت17:39توسط M2 | |

تنهتـــــ ــآییتان را پیِِِِِــــــــــــش فروشـــــ نکنید

فصلش که برسد به قیمت میخـــ ـــ ـــ ـــ ـرند

+نوشته شده در پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:,ساعت10:37توسط M2 | |

حسـ بودنت
هر روز  .. نـــ ــــــ ــــ ـــــہ!هر ثانیہ ..

قشنگــ ترین حسِ دنیــــــآست

+نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:,ساعت18:11توسط M2 | |

فقط یه لبخند ツ

هے فلانے

زندگے شايد همينـ باشد

+نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:,ساعت18:10توسط M2 | |

قمـــار زندگی را به کسی باختم که " تک " " دل " را با " خشـــت " برید
جریمه اش " یک عمر"" حســــرت" شد!
... باخت ِ زیبایی بود!
یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!
یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم!
"دل" را باید " بُــر" زد جایش"سنگ" ریخت " که با "خشت""تکبــُری" نکنند...!!!


+نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت20:5توسط M2 | |

همیشهـ باید کسیـ باشـــــ ـــ ــ ـد 

که معنی سهـ نقطه‌های انتهایــــــ جمله‌هایتـ را بفهمـــ ـد

همیشه باید کسیـــــــ باشد

تا بغضــــــ ــــهایت را قبل از لرزیدن چانه‌ات بفهمــــ ــ ـد

باید کسی باشد که وقتی صدایتــــ لرزید، بفهمــــ ـد

اگر سکوــــتــــ کردی بفهمــد

کسیـ باشد کهـ اگر بهانه‌گیر شدی، بفهمـ ـد 
ش
بایدکســـیــ باشـــــــد ...

اگر سردرد را بـهـانه آوردی برای رفتنـــــ
و نبودنــــ،

بفهمد به توجهـــ ــش احتیـــ ـاج داری

بفهمد که درـ
د داری

که زندگی درد دارد ...

بفهمد که دلت برای چیزهای کوچـــــک تنگــــــــ
ـــــ شده

بفهمد که دلتـــــ برای قدم زدن زیر باران،


همیشه باید کسی باشد ...

همیشه!

 

+نوشته شده در جمعه 20 بهمن 1391برچسب:,ساعت13:3توسط M2 | |

گاهـ ـی ، نباید هی با خود تکـ ــ ــرار کرد حرف ها را !

فکر هم نباید کرد ! 

اصلا هیچ کاری نباید کرد !

حتی نباید نوشت ! 

باید ... سکوت کرد !

عمیقـــــــا ... 

ســـ ـــ ـــ ـــکوت کرد

+نوشته شده در یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:,ساعت18:39توسط M2 | |

حجم خالــی ” تـــو ” را
حجم پـُـر ” هیچ کس “ پـُـر نمی کنـــد!
حالا هی بگـــو
"دوستــان به جــای مـــا"

+نوشته شده در سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,ساعت11:9توسط M2 | |

آهاے همیشگے ترینم

تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..

چہ در گذر باشے

چہ نباشے

براے من

استمــــــــــــــــــــــــــــــــــرارے

خواهے بود..

من هر لحظه تو را صرف مے کنم

+نوشته شده در سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,ساعت11:7توسط M2 | |

شکســــ ــ ــ ـــتم امـــ ــا........

سرم رو بــــ ـــالا گرفتمـ و گفتــــــــمـ....

اشکال نــــــــ-داره ، رفع بـــــــــــــــــلا بود ....!!!

+نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت11:26توسط M2 | |

گاهی دلت برای کسی تنگ میشه که ...
هم عکسشو داری هم شمارشو ...
ولی حتی اگه بهش زنگ هم بزنی ...
حرفی برای گفتن نداری ...

+نوشته شده در یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,ساعت17:38توسط M2 | |

یک سال شد×

 

بـــه طـــــــــرز خیـلیــــــ خیـلیـــــــــــ .. .تلخــــیــــــــ ... آرامــمـــــــــ ....
در سکوتـــــیـــــــــ بیـــــ انتـــــها ...
دلتنگیهایــــمـــــــــ را ورق میزنــــــمـــــــ ...

+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت15:4توسط M2 | |

دلم یک تــــــ ـ ـاب میخواهد...
یك هل محكم...
كه دلم هرری بریزد پایین هرآنچه را در خودش تلنبار كرده است...

 

نشدکه بشه×خدایاشکر×

+نوشته شده در شنبه 9 دی 1391برچسب:,ساعت18:16توسط M2 | |

ایـטּ بــہ شـنـآسـنـآمــہ هـآ هـیـچ ربـطــے نـבآرב !

בلماטּ کــہ بآهم بآشـב

یـعـنــے : گـور پـבر
فـآصـلـہ هــآ

+نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1391برچسب:,ساعت21:37توسط M2 | |

یـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـلدا یعنـ ـی یادمان باشد که زندگـ ـ ـ ـی آنقدر کوتاه است که یــ ـکـ ـ دقیقهـ بیشتر با هم بودن را

باید جشـ ـ ـن گرفتـ

شـ ـ بـ یلداهمه مبارکـ

شب یلدارفیـ ـ ـ قـ منم مبارک

شب خوبی داشته باشه!!

 

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت18:52توسط M2 | |

نهـ اینکه دردیـ نیست
...
گلوییـ نمانده برایـ فریاد...!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,ساعت20:5توسط M2 | |

اومدم دیگچه درستـ کنم برای صبحونه فردا یاده پارسال افتادم،یه روزدیگچه درست کردم!

هیـ خدا...یادش بخیـــــــر×

بدجوردلــــَــــم............بدجور،گرفتـ،تنگید

فکرمیکردمـ جادونفرزودبرامـ پرمیشه،ولیـ زهی خیال باطلـ×

امروزاومدم تووب یه چیزه دیگم یادم اومد

وقتی درسش کردم فک کردم بهـ 4یا5ماه نمیرسه میشه مث وبادیگم که بهشون سرنمیزنم

امانشد...هه همه پیش بینیا غِِلط

 

میخواستم یه پست دیگم بزارم که این دیگچه نمیزاره! ._.

 

+نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,ساعت19:53توسط M2 | |

خوشی با خوبی فرق دارد؛
به خاطر خوبی ها؛
از خیلی خوشی ها؛
باید گذشت ...

 

bipfa_1345316198796723_large.jpg - خوشی با خوبی فرق دارد به خاطر خوبی ها از خیلی خوشی ها ، باید گذشت . .

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت13:28توسط M2 | |

نمیدونم چراایطوری شدم...

تاچن وقت پیش عاشق بارون بودم...

ساعت 1شبم بارون میومدبایدمیرفتم زیربارون یه هوایی عوض میکردم

امایه مدته فکرمیکنم دیگه مث قبلابارونودوست ندارم

هم فکرمیکنم هم تواین بارونای اخیرتجربه کردم

هه به مامانم میگم میگه کم کم داری عاقل میشی!

ینی مادرمحترم مابازبون بی زبونی میگه هنوزم عاقل نیستی!

چمدونم والاشایدراست میگه دیگه

کی ازمادربچشوبهترمیشنایه!خخخخخ!

+نوشته شده در یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,ساعت19:19توسط M2 | |

مآنـدَטּ ، بـﮧ پــآےِ کَسے کـﮧ دوستَش دآر ے، زیباتَریـטּ *اِسارَتـــ* اَستــ ...

+نوشته شده در یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,ساعت19:12توسط M2 | |

_-_-_-_-_-_-_-_-_-♥♥_-_-_-________♥♥♥
گاهـے ڪـلام در وصـفــ واقعیـتــِ مـا ڪـم مـےآورد

ناچـ ــارایـن ســہ نقـطــہ و دیگـ ـر هیــچ !
♥_-_-_-________♥♥♥♥♥♥_-_-_-________♥

+نوشته شده در یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,ساعت19:5توسط M2 | |

در دنیا خواستار سه چیز باش

ستاره به مدت یک شب

گل به مدت یک روز

رفاقت به مدت یه عمر....

+نوشته شده در یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,ساعت19:1توسط M2 | |

ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﺩﺭ ﺩﻟﺖ ﻧﻬﺎﺩ
.
.
.
.

.
.
ﺑﺪﺍﻥ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﻮ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ
 
 
 
 
آخرنوشت:نمدونم منی که جدیدا تاسرحدمرگ ازین جمله متنفرم چراهنوزبهش اعتقاددارم
بخداچرته!برامن چرت بوده!نمدونم دیگه والا!

+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت13:55توسط M2 | |

گاهی

فقط دوست دارم دستم را بکشم روی واژه ها، که بفهمی چقدر حرف دارم

برای گفتن

برای نوشتن

برای خواندن

که بفهمی چقدر نگرانت هستم

که چقدر دلم شورت را می زند..

 
 

 

+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,ساعت21:52توسط M2 | |

گآهیــ اَز دوستــ ـدآشتَنــ هآیَمـ اِحسآسـ ِ پَروآز میکُنمـ ...

گآهیــ اَز دلتَنگیهآیمـ احسآس ِ مــُچالِگیـــ ...

گآهیــ اَز اِنسـآنــ بـودَنمـ اِحسـآس ِ خَستِگیــــ...

ـهَر لَحظهـ احسآسیـــ ...

وَ حتیــ گآهیـــ پارادوکس ِ اینها با یکدیگر

یِکـ لَحظـهـ خَندهـ

یِکـ لَحظهـ اَشکـــ

یِکــ لَحظِهـ حِسـ ِ تَنهــآییــ مَحضـــــ

چِقَـــدر سَختــ اَستـــ اِنســآنـ بودنــ

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,ساعت21:51توسط M2 | |